-
چند توصیه برای نمایشگاه کتاب
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 00:59
اگر این روزها قصد بازدید از نمایشگاه کتاب را دارید، پیش از هر چیز این چند توصیه را در نظر بگیرید تا تجربه بازدیدتان شیرین تر باشد. آنچه می خوانید حاصل چند سال تجربه است، پس به هیچ وجه به سادگی از کنار آن نگذرید! ضمناً خیالتان راحت باشد! باز هم حواسم بوده که حاشیه های نمایشگاه از خود نمایشگاه جذاب تر و مهم تر است! 1)...
-
چرخی در بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 00:53
مطالبی که در این پست و پست بعدی می خوانید را من برای یکی از نشریات نوشته ام. دیدم این وبلاگ دارد خاک می خورد گفتم قبل از چاپشان اینجا هم بنویسم شاید کسی خواند و خوشش آمد و به دردش خورد! هر انسانی از مجموعه عادت های رفتاریش تشکیل شده. این را گفتم که بگویم یکی از عادت های من که از چهار سال پیش شکل گرفته این است که همیشه...
-
نگاهی دیگر به «جدایی»
جمعه 28 بهمنماه سال 1390 18:43
«جدایی نادر از سیمین»، یا آنطور که این روزها خطابش می کنند «جدایی»، را تنها دو بار دیده ام. اولین بار در همان بهار گذشته بود. پیش از اکران، حرف و حدیث های بسیاری راجع به آن بود. خیلی ها از آن تعریف می کردند، به حدی که برای من، که همیشه نسبت به جریان های این چنینی بد بین بوده ام، از همان ابتدا «جدایی» در هاله ای از شک...
-
مرگ
جمعه 22 مهرماه سال 1390 23:16
مرگ چیز عجیبیست... می دانی، وقتی با خودت فکر می کنی که تا یک لحظه ی پیش، تا یک دقیقه، یک روز، یک هفته ی قبل او زنده بود، می توانستی صدایش کنی، می توانستی با او دعوا کنی، سرش فریاد بزنی، و او جوابت را می داد، گیرم اصلاً با او قهر بودی، یا او کیلومترها آنطرف تر بود. همین که می دانستی الآن زنده است، یک جایی نفس می کشد،...
-
اصل را فراموش کردیم در میان این فریادهایمان،بیراهه رفته ایم رفقا
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 02:34
راجع به اعدام قاتل روح الله داداشی بسیار حرف ها زده شده. این که زیر هجده سال بود(متولد 72/10/4 بود) و اعدام او نقض آشکار بند الف از ماده ی 37 پیمان نامه ی جهانی حقوق کودک، این که آن همه آدم( که معلوم شد 15 هزاری که خبرگزاری فارس اعلام کرده نبودند و چیزی در حدود 4 هزار نفر بوده اند) سر صبح برای تماشا رفته اند، فحش ها و...
-
بدان دیوارهای شهر ما آن روز لرزیدند ... که تو رفتی
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 21:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA غریبم من میان شهر متروکی که نامش شهر باورهاست که آجر آجرش از جنس رؤیاهاست و گویی رنگ دیوارش به رنگ یاد یاران است بگو آیا که یادت هست؟ ما این شهر را با هم بنا کردیم و دانه دانه آجرهای آن را از میان آرزوهامان جدا کردیم فلک دید و زما رنجید و او، آن سنگدل بر ما حسد ورزید ز ما...
-
«ما» شایسته ی ملامتیم، نه «مردم»
دوشنبه 17 مردادماه سال 1390 21:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چقدر مردم را می شناسیم؟ چقدر به آن ها نزدیکیم؟ مایی که همیشه از مردم دم می زنیم، ادعا می کنیم آن ها را خوب می شناسیم، ادعا می کنیم افکارشان را می خوانیم، به جایشان حرف می زنیم، از طرفشان نظر می دهیم، و بارها و بارها در حرف هایمان از لفظ «مردم» استفاده می کنیم. اما واقعاً...
-
این انگوجتاش خرابه... این مریژه... جانباژه...!!!
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 12:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA امروز صبح رفته بودم یکی از مهدکودک های نسبتاً معروف که اکثراً بچه های باهوش تر رو نگه داری می کنن و چون هزینه شون از جاهای دیگه بالاتره، معمولاً هم بچه های خانواده هایی که اوضاعشون نسبتاً مناسبه اونجا می رن. البته مسلماً منظورم قشر متوسط شهریه. اغلب پدر و مادر هر دو شاغل...
-
چه باید کرد
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 12:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بارها برایم پیش آمده که به شکل های مختلف با این گفته ها مواجه شوم. تقریباً هر بار که جایی وضعیت نا به سامان کودکان سرزمینمان مطرح می شود این گفته ها هم از سوی مخاطبان بیان می گردد. گاهی در حاشیه ی یک نشست یا گردهمایی توسط برخی از حضار مطرح می شود. گاهی در انجمن ها، گاهی در...
-
سرگذشت یک بچه ی ریشو
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 12:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اطراف من پر است از آدم های مختلف؛ آدم هایی به سنین متفاوت، با تفکرات گوناگون و با جهان بینی های منحصر به فرد. اغلب اوقات، عده ای از این افراد که با یکدیگر مشترکات بیشتری دارند و صد البته سرنوشت و یا شاید تصادف زمینه ی کنار هم قرار گرفتنشان را فراهم کرده، دور هم جمع می شوند...
-
آن گاه که حتی حوصله ی خواندن این متن را هم نداشته باشیم...
شنبه 28 خردادماه سال 1390 15:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 همیشه یکی از طرفداران سرسخت فعالیت های مجازی بوده ام. از وبلاگ گرفته تا شبکه های اجتماعی. تقریباً از همان اوایل رواج این فعالیت ها هم فعالیت خودم را شروع کردم. فعالیتی که بارها و بارها تغییر جهت داد، و امروز به اینجا رسید و امروز به عنوان یک...
-
به مناسبت دوازدهم ژوئن: روز جهانی مبارزه با استثمار کودکان
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 23:36
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دوازدهم ژوئن مصادف با بیست و دوم خرداد ماه روزی است که به عنوان روز جهانی مبارزه با استثمار کودکان شناخته می شود. اگرچه شاید عده ی کمی از ما با این روز آشنا باشیم، اما فرارسیدن این روز، فرصت مناسبی است برای پرداختن به برخی از مسائلی که اغلب در میان حوادث گوناگون و خبرهای...
-
چرا؟
جمعه 20 خردادماه سال 1390 23:33
ساعت حدود چهار بود. هوا به طرز عجیبی گرم بود. سوزان بود. دیوانه کننده بود. از میدان ولیعصر به سمت چهارراه می رفتم. مسیری که هر هفته حداقل یک بار طی می کنم. مسیری که در آن زیاد پیش می آید کودکانی را ببینم که در عرف عمومی ما به «کودکان خیابانی» معروفند. در زندگی روزمره مان معمولاً به آن ها بر می خوریم. واکنش معمول آن...
-
losing grasp on reality
شنبه 7 خردادماه سال 1390 22:18
نمی دونم چه به سرم اومده... راستش دارم تمرکزم رو بر واقعیت از دست می دم. چند تایی اتفاق عجیب افتاده. وقایعی رخ داده که هیچی ازشون یادم نمیاد. راستش درست نمی تونم تشخیص بدم که بعضی از وقایع واقعی بودن یا ساخته ی ذهن من... . بعضی نمونه هاش واقعاً جالبن... نمی دونم باید بابتش بخندم یا... . جالب ترینش اتفاقی بود که امروز...
-
خانه
جمعه 6 خردادماه سال 1390 22:57
سخت است ننوشتن... دیدن وبلاگ های دوستان که حتی اگر شده یکی دو نظر دارد گیرم آن هم از طرف دوستی که هر روز هم را می بینند و چند کلمه ای با هم حرف می زنند برایم سخت است. سخت است به خاطر نیاورم که مدتی طولانی می نوشتم و حالا... سخت است ننوشتن... نمی دانم وبلاگ قبلیم چرا فیل.تر شد. اما بعد از آن هرچه کردم نتوانستم دوباره...