آیینه

هر آیینه روزنه ایست به دنیایی...

آیینه

هر آیینه روزنه ایست به دنیایی...

چند توصیه برای نمایشگاه کتاب

اگر این روزها قصد بازدید از نمایشگاه کتاب را دارید، پیش از هر چیز این چند توصیه را در نظر بگیرید تا تجربه بازدیدتان شیرین تر باشد. آنچه می خوانید حاصل چند سال تجربه است، پس به هیچ وجه به سادگی از کنار آن نگذرید! ضمناً خیالتان راحت باشد! باز هم حواسم بوده که حاشیه های نمایشگاه از خود نمایشگاه جذاب تر و مهم تر است!

1) اطلاعات کسب کنید.
سعی کنید پیش از حضور در نمایشگاه کمی در مورد آن اطلاعات کسب کنید. از محیط آن گرفته تا نقشه کلی آن. اطلاعاتی نظیر آنچه در این ویژه نام ارائه شده ممکن است بسیار مفید واقع شود. همچنین در مورد کتاب هایی که ممکن است بخواهید بخرید هم جستجو کنید. به خصوص در مورد ناشر آن ها. البته گشت زدن در میان غرفه ها و پیدا کردن کتابی که ممکن است از آن خوشتان بیاید کار لذت بخشیست، اما ضمناً خسته کننده هم هست و ممکن است وقتتان فرصت چنین کاری را به شما ندهد. خرید هدفمند عاقلانه تر و به صرفه تر است.

2) حتماً با خودتان کوله ببرید.
بردن یک کیف دستی و یا اصلاً همراه نداشتن هیچ کیفی به هیچ وجه کار عاقلانه ای نیست. ممکن است خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنید اولین خریدهایتان را انجان دهید. اگر دست هایتان پر شود دچار مشکل خواهید شد. به علاوه گرفتن آن همه بار سنگین در دست هم بسیار خسته کننده است. کوله پشتی در تقسیم بار روی کتف هایتان نقش مؤثری دارد! ضمناً اگر قصد دارید زیاد خرید کنید علاوه بر کوله، یک کول اضافی هم با خودتان ببرید که در نمایشگاه به خاطر آن همه راه رفتن، آدم زود خسته می شود!

3) در زمانبندی خریدهایتان دقت کنید.
ممکن است از همان ابتدا در نظر داشته باشید که تعدادی کتاب مشخص را بخرید. اگر قصد دارید علاوه بر خریدن آن ها در نمایشگاه هم گشت بزنید، به صرف آنکه غرفه مربوط به آن کتاب را زود دیدید برای خرید اقدام نکنید. در نظر داشته باشید که مدت زیادی راهپیمایی در پیش خواهید داشت و کتاب ها معمولاً سنگین هستند. مکان غرفه را به خاطر بسپارید و آلارم گوشیتان را برای یک ساعت پیش از زمان برگشت تنظیم کنید.

4) سعی کنید تنها به نمایشگاه بروید.
البته رفتن گروهی حال و هوای خودش را دارد، اما در مورد کتاب، تجربه نشان داده که سلیقه ها خیلی متفاوت است. همراه شما هرچقدر هم که اهل کتاب های پیچیده باشد، باز هم بسیار محتمل است که چند قدم به چند قدم در مقابل غرفه های خاصی سست شود و جذب کتاب های اسامی کودکان شود! آنقدر وقت ندارید که برای علایق همه صرف کنید، پس اگر لازم شد موقتاً از هم جدا شوید.

5) ترجیحاً با خودتان ناهار ببرید.
غذاهای موجود در نمایشگاه علاوه بر آنکه گران قیمت هستند، اغلب کیفیت خیلی خوبی هم ندارند و این ممکن است باعث شود از شدت عذاب وجدان دل درد هم بگیرید! اگر برایتان ممکن است خودتان غذای سبکی با خودتان ببرید. ضمناً به هیچ وجه ناهار را حذف نکنید که ناهار خوردن در فضای سبز نمایشگاه خودش عالمی دارد!

6) از هدایای تبلیغاتی غافل نشوید!
رویم به دیوار که این حرف را می زنم! ولی خب این هم واقعیتی است. بعضی از غرفه ها هدایای تبلیغاتیشان از محصولاتشان بهتر است! به خصوص اگر ربطی به کتاب و کتابخوانی نداشته باشند! مثلاً اگر خیلی گرمتان شد یادتان باشد که دومینو، در نزدیکی های ورودی مترو مصلی یک دکه بستنی فروشی دارد که علاوه بر بستنی های خوشمزه، به عنوان هدیه خرید یک بادبزن دستی هم به شما می دهد!

7) تحت هیچ شرایطی آیس پک نخرید!
پارسال هم گفتم. امسال هم تکرار می کنم. هر کاری می کنید، اگر سر جلسه امتحان به دوستتان تقلب نمی رسانید، اگر درس سه واحدی را می افتید، اگر توی کتاب هایتان نقاشی می کشید، عیبی ندارد؛ فقط به هیچ وجه از نمایشگاه آیس پک نخرید. آیس پک های نمایشگاه به بخش «آیس» زیادی بها داده اند و نتیجه آن شده که محتویات لیوان را با پمپ 2000 وات هم نمی شود بالا کشید! حالا دیگر خودتان می دانید!

8) حواستان به آب بدنتان باشد.
طبیعتاً در این هوای نسبتاً گرم، آن همه راه رفتن، به خصوص اگر بین بخش های مختلف نمایشگاه و زیر آفتاب انجام شود، باعث تشنه شدنتان می شود و انسان هم به طور طبیعی تشنگی را حس می کند و برای رفع آن اقدام می کند، اما اگر شما هم از آن دسته آدم هایی هستید که در مواجهه با کتاب دست و پایتان را گم می کنید و همه چیز از خاطرتان می رود، حواستان باشد که کمبود آب ممکن است مشکلات فراوانی برایتان ایجاد کند که کمترینشان گرمازدگی است. خیالتان راحت باشد که تا دلتان بخواهد دکه آب معدنی فروشی هست که آب معدنی هایشان هم خنک است. اما حواستان باشد که اتفاقی مشابه آنچه برای من رخ داد و در بخش «چرخی در نمایشگاه» نقل گردم برایتان پیش نیاید.

8) سری هم به سرای اهل قلم بزنید.
برنامه های سرای اهل قلم هرچند گاهی چندان ربطی به کتاب ندارند، مثل یکی از برنامه های پارسال در خصوص «بررسی وضعیت امور خارجه رژیم صهیونیستی» که حتی محض دلخوشی هم شده یک فرهنگی یا ادبی در عنوانش نداشت، اما اغلب بسیار مفید و جالبند. فرصتی می شود برای رویارویی با ناشران و نویسندگان و مترجمان و مسئولان و شنیدن حرف هایشان به طور مستقیم.

9) چند تایی هم کتاب بخرید.
می دانم که کتاب خیلی گران است و شما هم سرتان شلوغ است و ضمناً در نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم حجم خرید شخصی کتاب خیلی خیلی کم است، ولی در نمایشگاه تهران مهم ترین مسأله آشنا شدن عموم مردم با کتاب ها و خریدن و خواندن بعضی از این کتاب هاست. یادتان باشد که اگر نمایشگاه را از دست بدهید دیگر فرصت نخواهید داشت این همه ناشر را با عناوین مهمشان یک جا و کنار هم ببینید.

10) ازدحام را از خاطر نبرید.
به طور کلی چه در مسیر رفت، چه در مسیر برگشت و چه در خود نمایشگاه حواستان به شلوغی باشد. به خصوص اگر از وسایل حمل و نقل عمومی نظیر مترو یا اتوبوس استفاده می کنید. ضمناً این اواخر بعضی از اتوبوس ها قواعد ارگونومی فیزیکی را رعایت نکرده اند و فاصله صندلی ها را خیلی کم در نظر گرفته اند. مراقب باشید که بعد از یک روز راه رفتن، پا درد نگیرید!

از بازدیدتان لذت ببرید.

چرخی در بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران

مطالبی که در این پست و پست بعدی می خوانید را من برای یکی از نشریات نوشته ام. دیدم این وبلاگ دارد خاک می خورد گفتم قبل از چاپشان اینجا هم بنویسم شاید کسی خواند و خوشش آمد و به دردش خورد!


هر انسانی از مجموعه عادت های رفتاریش تشکیل شده. این را گفتم که بگویم یکی از عادت های من که از چهار سال پیش شکل گرفته این است که همیشه در روز اول به نمایشگاه کتاب می روم و یک روز را صرف گشتن در نمایشگاه می کنم. به تمام غرفه ها، کوچک یا بزرگ سر می زنم و به کتاب هایشان نگاهی می اندازم. امسال هم مطابق همین عادت رفتار کردم و در نخستین روز بازدید عمومی در نمایشگاه حاضر شدم و آنچه در چند صفحه آینده خواهید خواند، مختصری از همین یک روز در نمایشگاه است. البته در نگارش این متن، این نکته را در نظر داشتم که همیشه گفته اند حاشیه های نمایشگاه از خود نمایشگاه مهم تر است! ضمناً برای آنکه زحمت حفظ هماهنگی و یکپارچگی ساختار را نیز برطرف کنم، متن را به صورت موردی نوشته ام.

1) نمایشگاه امسال نیز مانند سال های گذشته، در مصلی تهران برگزار می شود، بنابراین دیدن داربست های ساختمانی، یا ماسه بنایی که از زمان انتقال محل نمایشگاه به مصلی، تبدیل به یکی از اجزای جدایی ناپذیر نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شده، امسال نیز ممکن است.

2) بعد از ورود به نمایشگاه، فارغ از اینکه از کدام ورودی آمده باشید، رسیدن به اطلاعات نمایشگاه مقدار زیادی راهپیمایی می طلبد. در تمام نمایشگاه یک بخش اطلاعات وجود دارد که مسئولان سعی کرده اند آن را در مرکزی ترین قسمت نمایشگاه قرار دهند. همان یک بخش هم معمولاً تا حدی که بتوانید تصورش را بکنید شلوغ هست!

3) اگر به بخش ناشران کمک آموزشی سری بزنید مطمئناً شگفت زده می شوید. غرفه های تعدادی از انتشارات به نام این بخش، به شکلی محیا شده که با اولین نگاه، بیننده به یاد آژانس های مسافرتی می افتد! نکته جالب بعدی برخورد برخی مسئولین این غرفه هاست که مانند کودکان خیابانی، وسط نمایشگاه یقه شما را می گیرند و به شما اصرار می کنند که یک بن ده هزار تومانی هدیه برای خرید کتاب های انتشاراتشان را از آن ها بگیرید و به هیچ وجه هم توجهی به اصرارهای شما مبنی بر اینکه دیگر دانش آموز نیستید نمی کنند.

4) مطابق سنت هر ساله بخش کتاب های دانشگاهی بلافاصله بعد از شیب معروف محوطه قرار دارد. تعداد ناشران دانشگاهی زیاد است و تعداد کتاب هایشان هم زیاد است و با این وجود هنگام خرید بسیاری از کتاب ها پاسخ فروشنده دعوت شما به بازدید از فروشگاه انتشارات است. بعضی از ناشران یک کارت تخفیف 50 درصدی هم به شما می دهند که فقط در فروشگاه مرکزیشان اعتبار دارد.

5) اما بخش اصلی نمایشگاه (از نظر من البته) شبستان است. جایی که روی نقشه به ناشران عمومی اختصاص یافته. شبستان به معنای واقعی مربوط به ناشران عمومی است و ناشران داستان، شعر، کتب آشپزی، روانشناسی، آموزش زبان و... بدون هیچ نظم مشخصی در آن جمع شده اند. حتی بعضی ناشرانی که به نظر می رسد مربوط به بخش های دیگر، مثلاً بخش کمک آموزشی باشند هم در شبستان دیده می شوند. ترتیبی که مسئولین برای نظم شبستان در نظر گرفته اند، دسته بندی بر اساس حروف الفباست که برای ناشران پرآوازه که غرفه های بزرگی دارند استثنا قائل می شود. هرچند که این ترتیب چندان مناسب به نظر نمی رسد، با توجه به آنکه در کشور ما معمولاً هیچ ناشری به طور تخصصی به کار در یک زمینه نمی پردازد، قابل قبول به نظر می رسد. اما به این نکته توجه کنید که ممکن است ناشر مورد نظر شما که نامش قاعدتاً با «آ» شروع می شود در انتهای شبستان قرار گرفته باشد چون نام رسمیش «نشر آ...» باشد!

6) نکته ای که در همان ابتدا جلب توجه می کند، تعداد فوق العاده زیاد ناشرانیست که در نمایشگاه حاضرند. به راستی که دیدن این همه انتشارات با نام های مختلف که خیلی هایشان پارسال نبودند و امسال هستند و سال دیگر نخواهند بود، آدم را در مورد رشد فرهنگی کشور به شدت امیدوار می کند. به خصوص که این همه هم علاقه داشته باشند در نمایشگاهی با ابعاد جهانی و بین المللی حاضر شوند. حتی در بعضی موارد سه یا چهار ناشر با هم یک غرفه کوچک گرفته اند و کوه، کوه کتاب برای فروش آورده اند!

7) اجازه بدهید همینجا خیال همه آقایان را راحت کنم! تعداد فوق العاده زیادی کتاب آموزش آشپزی در طرح ها و رنگ ها و سایزهای مختلف در نمایشگاه یافت می شود! با یک تقریب خوب در حدود هفتاد درصد غرفه ها حداقل یک جلد کتاب آموزش آشپزی پیدا می شود، پس دیگر نگران غذا پختن نباشید چون به گفته بعضی از غرفه داران، معجزه این کتاب ها در حدیست که خودشان برایتان آشپزی هم می کنند!

8) اگر نگاهی به پیشخوان غرفه ها بیندازید کمی متعجب و سردرگم می شوید. روی پیشخوان اکثر غرفه ها با حجم عظیمی از کتاب هایی مواجه می شوید که هیچ ارتباط معقولی با یکدیگر ندارند. یک رمان تاریخی، کنارش کتاب هزار نام باستانی ایرانی، سپس یک کتاب شعر سپید و  بعد کتاب نشانگرهای مولوکولی!

9) روی در و دیوار برخی غرفه ها هم با نوشته هایی نظیر 5 جلد داستان و رمان فقط 5000 تومان، مرکز فروش جذاب ترین رمان های داخلی و خارجی، 4 جلد کتاب طنز 1000 تومان، کتاب اس ام اس های طنز و سرکاری، و یا مثلاً 3 جلد کتاب با جایزه فقط 2000 تومان مواجه می شوید که در اینصورت زیاد متعجب نشوید. چراکه تجربه نشان داده در چنین مواردی تعجب فایده ای ندارد!

10) نکته جالب دیگر روی پیشخوان ها و در و دیوار غرفه ها، توجه به آثار جرج اورول است. یادم می آید که سال گذشته تعداد کثیری از ناشران، کتاب «قلعه حیوانات» را می فروختند؛ گویا امسال نوبت به اثر دیگر اورول یعنی 1984 رسیده! کتاب «نبرد من» هم زیاد پیدا می شود!

11) بعد از کتاب های آشپزی، بخش عمده ای از کتاب های موجود را کتب مدیریت و روانشناسی و به خصوص کتب مربوط به مسائل ازدواج تشکیل می دهند! ضمناً این نکته را هم بگویم که فعلاً تمامی نگرانی های من با دیدن عبارت «2002 راه برای انتخاب همسر مناسب» روی جلد یکی از کتاب ها بر طرف شده است.

12) بعد می رسید به بعضی غرفه ها که کتاب های چاپ شده توسط یک ناشر دیگر را می فروشند و تازه زیر قیمت و ارزان تر از غرفه ناشر اصلی! وقتی به صرافت بیفتید که علت را جویا شوید می بینید که بعضی از این غرفه ها مشکل را با برداشتن نام انتشارات از بالای غرفه شان حل کرده اند! غرفه بی نام قاعدتاً می تواند هر کتابی را بفروشد. ولی واقعاً می تواند؟

13) سرانجام به جاهایی می رسید که اوضاع کمی بهتر می شود. غرفه های بزرگ گوشه ی راست شبستان، جایی که ناشران بزرگ تر و به نام تر حضور دارند. اما آن جا هم با کمال تعجب متوجه می شوید که خیلی از کتاب هایی که انتظارشان را داشتید به علت های مختلف در غرفه موجود نیستند. به فروشگاه مراجعه کنید.

14) بعد از ساعت ها گشتن متوجه می شوید که ناشر مورد علاقه تان که سهم عمده ای در لیست خریدتان داشته، به دلایلی که شما از آن ها خبر ندارید امسال در نمایشگاه غرفه ندارد. خب، حداقل هنوز هم می شود به فروشگاهشان مراجعه کرد.

15) حالا دیگر خسته و کوفته شده اید. گشتن شبستان به آن بزرگی کار سختی است. هوا هم گرم است.  همینطور که بین غرفه ها راه می روید و بطری آب هم دستتان است، یکدفعه متوجه می شوید که بطری آب دستتان بود و دیگر نیست! بطری آب را از دستتان برده اند. یک نگاه به اطراف می اندازید و متوجه می شوید که همه بطری آب دستشان است و خب این جا هم که خوابگاه نیست که اگر دمپاییتان را بردند شما هم دمپایی یکی دیگر را بپوشید! مجبور می شوید به یکی از دکه های جنب سالن بروید و یک بطری آب معدنی بخرید و همان جا جلوی دکه تمام آب بطری را سر بکشید که مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد!

16) و سرانجام وقت رفتن می رسد! احتمالاً با باری از کتاب هایی که می شود با بن دانشجویی خرید، که بسته به سلیقه تان می تواند سنگین یا سبک باشد، و همینطور تعداد زیادی لیست کتاب و بروشور تبلیغاتی مربوط به بانک های مختلف، گروه های آموزش زبان، پارسه و مدرسان شریف و مبین نت و ایرانسل! با تنی خسته و دلی خوشحال از اینکه در مهم ترین رخداد فرهنگی سال کشور شرکت کرده اید و در حالی که در دل تکرار می کنید:« سال به سال دریغ از پارسال!» می روید تا در میان جمعیت همیشه در صحنه، حاضر در مترو یا اتوبوس حرکات کششی را تمرین کنید.

اما خوب یا بد، نمایشگاه کتاب تهران، فارغ از تمام مشکلات اجرایی آن، حداقل به خاطر همان موج، هیجان و شوری که ایجاد می کند (قبلاً که ایجاد می کرد!) یکی از بزرگترین و مهم ترین رویدادها در میان اندک اتفاقات فرهنگی کشورمان است. بدون شک، قدم زدن در میان آن همه کتاب گوناگون، ورق زدن چند کتاب، دست کشیدن روی جلد کتاب های قطور، صحبت کردن با غرفه دارها در مورد کتاب های مختلف، فراهم شدن فرصت بحث با بعضی نویسنده ها یا مترجمین مورد علاقه تان، دیدن آشناهایی که زیر بار خریدهایشان (یا زیر بار پرداخت هایشان!) خم شده اند، قرار گرفتن در فضایی مملو از فرهنگ و اندیشه(!) و داشتن آن حس روشنفکری و نخبگی(!)، تجربه ایست که حداقل یک بار در سال باید درک کرد.

بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران را از دست ندهید.